به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این روزها چهلمین جشنواره فیلم فجر باعث بازار گرمی هرچه بیشتر سینما دوستان شده و همه به نوعی به دنبال پیشبینی و تحلیل برندگان سیمرغ های جشنواره چهلم هستند.
دوتا از فیلم هایی که این روزها در چهلمین جشنواره فیلم فجر روی پرده رفتند فیلم های «لایه های دروغ» و «ماهان» هستند که در ادامه به بررسی این دو می پردازیم.
فیلم «لایه های دروغ»
لایه های دروغ نشان داد که سینمای ایران بعد از گذر از فیلم های جمشید هاشمپور و فرامز قریبیان که جزو نامدارترین فیلمهای اکشن بود باز هم این سبک از فیلم ها می توانند در سینمای ایران عرض اندام کنند و حتی در کلاسی بالاتر ژانر اکشن را به رخ بکشاند.
در این شکی نیست که این فیلم در ژانر اکشن هرچند در برخی صحنه ها بیشتر به سینمای بالیوود شباهت داشت موفق بود اما باید توجه داشت مشتها به تنهایی برای مخاطب کافی نیست ولی باوجود اینکه رامین سهراب ورزشکار خوبی است اما در فیلمنامه و کارگردانی نتوانست مخاطب را راضی نگهدارد.
«لایههای دروغ» یک اکشن شهری، زد و خورد تن به تن و فضای تعقیب و گریز در محدوده کوچه پس کوچهها و خرابه های تهران است که نمونه آن تقریباً در سالهای اخیر دیده نشده اما تمام جذابیت فیلم که مخاطب را وادار به نشستن بر روی صندلی سینما می کند تنها برای سکانسهای اکشن است وگرنه فیلم اساساً دارای اشکال در داستان، بازی و... است.
جشنواره فیلم فجر که محلی برای فیلمهای ضدقصه و ضدقهرمان شد با ورود همچین فیلمی در ژانر اکشن رسماً یک تابوشکنی بزرگ بود که مدیران جشنواره بنظر میرسد به آن نظر داشتهاند تا تنوع ژانری کاملاً لحاظ شود.
پروسه طولانی مدت فیلم اگرچه برای این فیلم غیرقابل قبول است اما نشان میدهد که گروه تلاش داشتهاند تا لااقل یک فیلم اکشن جدی بسازند و باوجود آسیب دیدگی جدی رامین سهراب و توقف موقت فیلم نشان از جدیت وی در ساخت صحنه های اکشن آن داشته است.
اما فیلم آنقدر جذب و ذوب در اکشن خود شده است که پاک فراموش کرده باید برای تماشایی شدن یک فیلم اکشن تنها به سکانسهای زدوخورد توجه نکند بلکه باید جهان مبارزه با تبهکاری و خلافکاران را بیش از هر چیز جدی بگیرد. داغان کردن مشتی جاهل لات و البته هفت خط توسط یک آتش نشان هیکلی و قدرتمند اگرچه با صحنههای هنرهای رزمی زیبا و دیدنی شده است اما اوج جذابیت آن باید نابودی باند تهبکاری و خلافکاران توسط قهرمان باشد. اما قهرمان فیلم «سام» تنها دنبال زن خود در میان خلافکاران شهر است! همین هدف منجر به کوچک کردن قدر و جایگاه قهرمان فیلم است و این یعنی تمام آن همه کتککاری و زد و خورد جانانه صرفاً برای نجات معشوقه آقای بوکسور است و نه هدفی بزرگتر یعنی زدن هسته باند فساد و کلاشی.
رامین سهراب به خوبی فهمیده که سینما ابزاری برای معرفی کشورها به دنیا است و حالا دوست داشته که مانند دیگر فیلمسازان دنیا شکل زیبا و قدرتمندی از کشور خود نشان دهد.
اما اشکال کار او ذوق فراوان بدون داشتن ایده قوی برای فیلمنامه و چیزی به نام جهان است. کارگردان جدید سینمای ما میتواند با تدوین و رفع ایرادات کار خود که متأسفانه برخی از آنها دیگر غیر قابل اصلاح است، یک فیلم سینمایی جذابتر و قابل قبول برای اکران عمومیآماده کند که هم در گیشه داخل و خارج موفق شود و هم آبرویی که دوست دارد برای ایران نگه دارد بر زمین نریزد.
در هر حال سینمای اکشن نیاز روز مخاطب جوان کشور است و میتواند ظرفیت بسیار عظیم دنیای نوجوان و جوان را برای قهرمانگرایی در زمینههای مختلف ورزشی، عملیاتی، امنیتی و نظامی شکوفا کند. رامین سهراب قدم مهمی را برداشته و البته بدون شک در اشتباهاتی که در مسیر فیلمنامه تا کارگردانی مرتکب شده است، باید مدیران قبلی که متن او را تأیید کرده و به او بودجه نیز دادهاند پاسخگو باشند.
فیلم «ماهان»
ماهان برخلاف لایه های دروغ که از دیالوگ های کم و کوتاه رنج می برد از دیالوگ های زیاد و بلند رنج می برد.
در ابتدای فیلم ماهان با بیان اینکه این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است مخاطب را با این خیال وارد داستان می کند که قرار نیست شاهد فیلمی شعار زده و کلیشه ای باشد اما رفته رفته دقیقا مخاطب متوجه کلیشه ای ترین حالت یک واقعیت شده و جز دیالوگ های زیاد و شعارگونه چیز دیگری نمیبیند. فیلمی که به نظر می رسد اگر به جای پرده سینما به صحنه تئاتر برود موفق تر عمل می کند.
طبق معمول کاراکتر اصلی باید به زمین و زمان بد و بیراه بگوید، همه را مقصر بداند، از احساس ترحم نزدیکان ناراحت شود در این میان اگر یک شب هم غیبش بزند و در خیابان زیر باران پرسه بزند دیگر درام فیلم تمام و کمال می شود اما کمی که می گذرد قطعا باید آرام شود، واقعیت را بپذیرد.
اگر در زمان درمان نیز مشکل هزینه دارو را هم داشته باشد نیز می توانند مخاطب را به خوبی با وی همدرد کنند. فقط جای سوال است که مگر یک کتابخانه شخصی با چند جعبه کتاب چقدر ارزش دارد که با پول فروش آن دوعدد دوچرخه بخرید و تازه بعد از آن با اشاره به اینکه از فروش کتاب ها مقداری مانده می توان سفر کرد با آن سفر چند هفته ای را آغاز کنند؟
در پایان می توان گفت بهترین بازیگر این فیلم که تواسنته نقش خود را به خوبی ایفا کند بنظرم همان کودک سرطانی (کبوتر) است که در چابهار منتظر آقای گریان مانده است.
گزارش از مسلم خلخال